کجایی؟ بهار شد

 

بر تختِ سال، فصل طراوت سوار شد

یعنی که باز مکر زمستان مهار شد

 

دستور عشق، فاصله ها را کنار زد

قانون سردِ تفرقه بی اعتبار شد

 

بر بوم آفرینشِ هستی شکوفه ریخت

وقتِ هنرنمائی پروردگار شد

 

از سُکرِ بویِ بادِ دل‌انگیز نوبهار

بزمی شگفت در دل ما برقرار شد

 

هم چشم و هم زبانِ خیالم شکفته اند

آری دوباره موقعِ توصیف یار شد

 

فصل بهار، فصل شروعِ دوباره است

همت گمارْ مرد جوان وقت کار شد

 

بیرون بیا ز خواب زمستانیت رفیق

صبحِ شکفتن است؛ کجایی؟ بهار شد 

 

فروردین۱۴۰۲